خدمات آنلاین باشگاه مشتریان آموج

دو اصل پارکینسون

در سال 1955 در مجله اکونومیست ، مقاله ای از تاریخ نویس انگلیسی چاپ شد که بعد ها به اصول پارکینسون ، شهرت یافت.

در سال 1955 در مجله اکونومیست ، مقاله ای از تاریخ نویس انگلیسی چاپ شد که بعد ها به اصول پارکینسون ، شهرت یافت.

به زبان ساده ، اصل اول پارکینسون معتقد است : هر قدر زمان ، برای انجام یک کاری در نظر بگیریم ، آن  کار ، همان قدر کش می آید و به درازا می کشد .
برای مثال مشق شب عید را بخاطر بیاورید! با وجود آنکه از یک هفته مانده به عید ، می دانستیم که چه تکالیفی داریم ، با این حال ، تازه غروب سیزده  به در که از دشت و دمن به خانه بر می گشتیم ، شروع می کردیم به انجام تکالیف عید!
یا اگر تمدید بیمه اتومبیل خود را به یاد بیاورید متوجه می شوید که دقیقه 90 یعنی همین پارکینسون!

از این اصل مدیریتی پارکینسون ، یک نتیجه اقتصادی و مالی هم اقتباس می شود که بحث اصلی ما همان است.

اصل دوم پارکینسون بر این باور است که هزینه های ما آنچنان بالا می روند – یا به عبارتی آنقدر هزینه می تراشیم – تا کل درآمدمان را ببلعد!
فرقی نمی کند درآمد ماهانه من دو میلیون تومان باشد یا بیست میلیون تومان
در هر دو وضعیت ؛ من آنچنان برای خودم هزینه تراشی می کنم که در فرض اول ، هزینه های من یا کمی از 2 میلیون تومان بیشتر شوند یا شانه به شانه درآمد دو میلیون تومانی ام بشوند      ( روزنامه سرمایه چاپ دوشنبه 30 شهریور 1388 نوشت : درآمد ماهانه هر خانوار شهری در سال 1387  ، 500 هزار ریال کمتر از هزینه های ماهانه شان بوده است ).
حتی در فرض دوم هم همینگونه خواهد شد ، من در حدود 20 میلیون تومان هزینه برای خودم تعریف می کنم ، به نحوی که آخر ماه ، پولی در بساط نخواهم داشت.
اجازه دهید کمی بیشتر شرح دهم
وقتی 2 میلیون تومان درآمد دارم ، مسلما نمی توانم رستوران بروم یا سفر بروم
نهایت تفریح و ریخت و پاش من ، یک فلافل و نوشابه شیشه ای خواهد بود!
همه جا با مترو و اتوبوس خواهم رفت و هر دو سه سال ، کفش و لباسی خواهم خرید.

حالا اگر دری به تخته خورد و درآمد من به ماهانه 20 میلیون رسید ، شکل هزینه هایم به طرزی هوشمندانه ، تغییر می کنند.
فلافل را با رستوران نایب عوض می کنم و با اسنپ و تاکسی  دربست جابجا خواهم شد و هر یکی دو ماه کفشی و لباسی خواهم خرید. به فکر تغییر گوشی موبایلم خواهم افتاد و ....
ملاحظه می کنید که این نمونه ای قابل لمس از اصل دوم پارکینسون است که ما هر چقدر درآمد داشته باشیم؛ هزینه های مان را به همان اندازه ، اضافه می کنیم.
بخاط داشته باشید که برندگان لاتاری یا بسیاری از قهرمانان ورزشی که روزگاری درآمد های نجومی داشتند ، در بازنشستگی شان ، به گلریزان و کمک دیگران برای درمان و رفع مشکلاتشان متوسل شدند.
نشریه FORBES قید کرده است که 97% افرادی که لاتاری برده اند ، بعد از سه سال به شرایط قبل از بردن لاتاری باز می گردند!
 

اما ارتباط این اصل پارکینسون به آموج در کجاست؟ ما در آموج دنبال این هستیم که یک عادت زندگی امروزی را شناسایی کرده و با روشهایی که خواهیم دید ، به نحوی پیش برویم که هم بر درآمدسازی مان اضافه کنیم و هم از ورشکستگی و حال نزار برخی افرادی که یک روزی بر اسب مراد خویش سوار بودند و امروز کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفته اند ، نکته ها بیاموزیم.
در آموزه های بعدی که مطالبی در مورد درآمد غیر فعال خواهیم گفت ، به اصول پارکینسون بر می گردیم.

تا اینجا بعنوان اولین تمرین ،

 دو نمونه از افرادی را نام برید که روزگاری وضع مالی خوبی داشتند ولی به ناگاه ، روی بد سکه را دیدند.
اگر شما جای این دو نفر در روزگار خوشی شان بودید ، چه می کردید؟ و چه نمی کردید؟

پاسخ خود را در اینجا بارگذاری کنید لطفا.

هدف از این تمرین :
دقت کردن به رخداد های پیرامون مان
تفسیر و تحلیل رخداد ها

آموج – نوشته اسفندیار مهراندیش