
یکی از مهمترین مطالب مدیریتی ، خود ارزیابی یا همان self-assessment است.
یک قصه کوتاه
روزی پسرکی وارد مغازه ای شد.
پسرک : آقا می بخشید ، میشه از این تلفن استفاده کنم؟
مغازه دار : اشکالی نداره ، راحت باش
پسرک شماره ای گرفت و مشغول صحبت شد. از میان صحبت هایش معلوم شد که دارد با پیرزنی سالخورده صحبت می کند که برای انجام کارهای روزمره خانه اش ، به یک پیشخدمت نیاز دارد.
از پسرک اصرار بر ارائه خدمت بیشتر و از پیر زن انکار که
پیر زن : من پیشکاری دارم که همه کارهایم را به خوبی انجام می دهد.
پسرک شروع کرد به اضافه کردن کارهایی که مایل بود انجام دهد:
نان تازه صبحگاهی خریدن
شیر تازه خریدن
نظافت حیاط جلوی خانه
و ...
از پیر زن همچنان انکار که نیازی به پیشکار ندارم.
آخرسر، پسرک حقوق متعارف خود را هم به نصف تقلیل داد و باز پیرزن قصه ما انکار کرد.
خلاصه پسرک گوشی را گذاشت و از مغازه دار تشکری کرد و راه خود گرفت.
در این میان ، مغازه دار که شاهد این مکالمه بود ، با خودش گفت ، همچین پسر زرنگی ، حیف است از دستم در برود.
مغازه دار : آهای پسر ، حاضری برای من کار کنی؟
پسرک : نه آقا ! ببخشید من کار دارم.
مغازه دار : پس چرا اینقدر التماس آن پیر زن را کردی برای کار؟
پسرک : من پیش همان پیر زن کار می کنم !! می خواستم ببینم که چقدر کارم را قبول دارد؟
چقدر از من راضی است؟
در چه صورتی عذرم را خواهد خواست؟
نتیجه آموجی :
یکی از مهمترین مطالب مدیریتی ، خود ارزیابی یا همان self-assessment است.
چه موفق هستند سازمان ها و کسب و کار هایی که خودشان برنامه ای برای ارزشیابی کار و شرکت شان دارند!
آیا تا بحال شده که خودتان به محل کارتان زنگ بزنید و ببینید منشی تان با مردم عادی چگونه تا می کند؟
آیا تا بحال شده که از یکی از دوستان تان بخواهید از مغازه شما خرید کند و رفتار فروشنده های شما را با خودش برای تان شرح دهد؟
آیا شده که به عنوان یک مشتری صوری و ناشناس ، از شرکت تان گله ای داشته باشید و ببینید کارکنان شما ، چگونه جواب مشتری ناراضی را می دهند؟
چقدر در پشت تلفن شرکت های بی مسئولیت ، دائم شماره 1 را گرفته اید و بعد شماره 5 را و دائم یک موسیقی نکبتی کلافه کننده را شنیده اید و از این داخلی به آن داخلی سرگردان و دست آخر ، هیچ !
براستی اگر مدیر عامل آن شرکت بودید ، چه می کردید؟
بعد ها که درباره رضایت از دید مشتری صحبت کردیم ، دوباره به این مطلب بر می گردیم.
پس بعنوان یک آموجی
وظیفه داریم بدانیم :
آیا فروشگاهی را که بعنوان یک مرکز خدماتی ، در آموج ثبت کردیم ، از عملکرد ما راضی است؟
آیا فردی که بواسطه مذاکرات ما ، کارت بانکی خود را در آموج ثبت کرده ، از این همکاری رضایت دارد؟
این ارزیابی باید بطور ناشناس صورت گیرد . چرا که افراد در مواجه با یک فرد ناشناس ، بهتر دیدگاه خود را نسبت به آموج مطرح خواهند کرد.
از محل این ارزیابی ، ما متوجه می شویم که دیگران چطور درباره من و خدمات آموج قضاوت می کنند؟
نقاط قوت خود را تقویت خواهیم کرد و نقاط ضعف خود را شناسایی و بر طرف می کنیم.
به خاطر داشته باشیم:
اگر ما اشکال کار خود را متوجه نشویم ؛ رقیب ما خیلی زودتر متوجه خواهد شد و هم خودش را از این اشکال احتمالی ، برحذر خواهد داشت و هم ضعف ما را در بوق و کرنا خواهد کرد.
پس هنر نزد کسی است که همواره در پی ارزیابی عملکرد خودش و مجموعه خودش باشد .
بعنوان تمرین دوم :
اگر شاغل هستید ، دو اشکال از محیط کار خود شناسایی کنید. یکی از خودتان دیگری از سازمان تان. راهکار رفع آن اشکال را در چه می دانید؟ و اگر شاغل نیستید ، دو اشکال از موسساتی بگیرید که روزی حرص تان را در آورده اند . راهکار رفع این مشکل را پیشنهاد کنید.
بعنوان یک شهروند – دو اشکال از خودتان را شناسایی کرده و راهکار غلبه بر آن را بنویسید. اشکال هر چیزی می تواند باشد مثل : بد قولی – بد رانندگی کردن - پشت گوش انداختن کارها و ....
پاسخ خود را اینجا بارگذاری کنید.
هدف از این تمرین : اعضای تیم آموج ، نسبت به خود و آموج ، وسواس و حساسیت داشته و هر اشکالی را متوجه شده و برای رفع آن اقدام خواهند کرد.
فراموش نکنید ، یافتن اشکالات آموج و پیشنهاد راه حل برای غلبه بر آن مشکل ، مواردی است که تشویق نیروها را به همراه خواهد داشت.
آموج – نوشته اسفندیار مهراندیش